به نام خدا
آسمان بی رنگ است
دل باران تنگ است
....
وکسی آیا هست
گل برای دل باران ببرد ؟
یک سبد نور برایش به تمنا بخرد ؟
..وکسی آیا هست ؟
اشک از چشم ترش پاک کند ؟
مثل کوه ، آینه را عاشق پژواک کند ؟
نکند پنجره ها
غرق در حس فراموشی فردا باشند ؟
نکند آینه ها
مست از عطر هم آغوشی گل ها باشند ؟
دل باران تنگ است
وکویر از تپش دلهره ها پر رنگ است ...
دل باران تنگ است ...
پ. ن: راستی باران دلتنگی هایش را کجا می شوید ؟
پ .ن: به گمانم فقط دریا ...